Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8277 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
digitizing
U
دیجیتالی نمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
digital
U
دیجیتالی
digitizer
U
دیجیتالی کننده
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
digital computer
U
کامپیوتر دیجیتالی
digitize
U
دیجیتالی کردن
digital communications
U
ارتباطات دیجیتالی
digital repeater
U
تکرارکننده دیجیتالی
digital signal
U
سیگنال دیجیتالی
digital recording
U
ضبط دیجیتالی
digital plotter
U
رسام دیجیتالی
digital control
U
کنترل دیجیتالی
digital data
U
داده دیجیتالی
digital speech
U
گفتار دیجیتالی
digital signal processing
U
پردازش دیجیتالی سیگنال
digitizing tablet
U
لوح دیجیتالی کننده
analog
U
از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی
video digitizer
U
دیجیتالی کننده تصویری
digital data transmission
U
ارسال دیجیتالی داده
graphics digitizer
U
دیجیتالی کننده گرافیکی
koalapad
U
صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
images
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
levels
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
image
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
level
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
plotters
U
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
nrz
U
یکی از چند روش کدگذاری اطلاعات دیجیتالی روی نوارمغناطیسی
plotter
U
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
hard clip area
U
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
faxing
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
faxes
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
lasers
U
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser
U
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
VRAM
U
حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی
ecom
U
Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
faxed
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
grabber
U
مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
scanners
U
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanner
U
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
Babbage
U
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
DCC
U
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
analytical engine
U
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
ADPCM
U
استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
seemed
U
نمودن
seem
U
نمودن
seems
U
نمودن
animalize
U
نمودن
animadvert
U
نمودن
showŠetc
U
نمودن
show
U
نمودن
showed
U
نمودن
shows
U
نمودن
to gain any ones ear
U
نمودن
dost
U
نمودن
dont
U
نمودن
abstracting
U
نمودن
abstracts
U
نمودن
abstract
U
نمودن
impeaches
U
احضار نمودن
impeached
U
احضار نمودن
impeach
U
احضار نمودن
friend
U
یاری نمودن
abates
U
رفع نمودن
send
U
ارسال نمودن
abate
U
رفع نمودن
friends
U
یاری نمودن
abating
U
رفع نمودن
abated
U
رفع نمودن
accommodates
U
تطبیق نمودن
accommodated
U
تطبیق نمودن
accommodate
U
تطبیق نمودن
curtailing
U
مختصر نمودن
curtails
U
مختصر نمودن
acquit
U
نمودن برائت
acquits
U
نمودن برائت
acquitting
U
نمودن برائت
curtailed
U
مختصر نمودن
curtail
U
مختصر نمودن
impeaching
U
احضار نمودن
sending
U
ارسال نمودن
sends
U
ارسال نمودن
misrepresentation
U
بد ارائه نمودن
affix
U
اضافه نمودن
arraign
U
احضار نمودن
assimilatc
U
مقایسه نمودن
authorise
U
مجاز نمودن
depilate
U
ازاله مو نمودن از
fill up
U
خاکریزی نمودن
microjustification
U
ریزتراز نمودن
indorsation
U
تصویب نمودن
instal
U
منصوب نمودن
numeralization
U
عددی نمودن
stock piling
U
ذخیره نمودن
to humble oneself
U
افتادگی نمودن
anneal
U
بادوام نمودن
dusk
U
تاریک نمودن
affixed
U
اضافه نمودن
affixes
U
اضافه نمودن
affixing
U
اضافه نمودن
install
U
منصوب نمودن
installing
U
منصوب نمودن
installs
U
منصوب نمودن
double
U
مضاعف نمودن
doubled
U
مضاعف نمودن
doubled up
U
مضاعف نمودن
sketch
U
رسم نمودن
sketched
U
رسم نمودن
sketches
U
رسم نمودن
imprisoning
U
حبس نمودن
sum
U
خلاصه نمودن
dissociate
U
تفکیک نمودن
sums
U
خلاصه نمودن
sorting
U
مرتب نمودن
standardises
U
استاندارد نمودن
standardising
U
استاندارد نمودن
waive
U
اغماض نمودن
waived
U
اغماض نمودن
waives
U
اغماض نمودن
standardize
U
استاندارد نمودن
standardizes
U
استاندارد نمودن
imprisons
U
حبس نمودن
standardizing
U
استاندارد نمودن
mirroring
U
معکوس نمودن
imprison
U
حبس نمودن
plot
U
رسم نمودن
caters
U
فراهم نمودن
plotted
U
رسم نمودن
account
U
محاسبه نمودن
adjust
تسویه نمودن
plots
U
رسم نمودن
adjust
تصفیه نمودن
catering
U
فراهم نمودن
catered
U
فراهم نمودن
cater
U
فراهم نمودن
dissociating
U
تفکیک نمودن
dissociates
U
تفکیک نمودن
standardised
U
استاندارد نمودن
decipher
U
کشف رمز نمودن
price fixing
U
ثابت نمودن قیمت
sign a waiver
U
قبول اغماض نمودن
deciphers
U
کشف رمز نمودن
indexed
U
اندکس فهرست نمودن
deciphered
U
کشف رمز نمودن
pontify
U
خودرا مقدس نمودن
indexes
U
اندکس فهرست نمودن
accoutre
U
با تجهیزات اماده نمودن
rebuilds
U
تجدید بنا نمودن
rebuild
U
تجدید بنا نمودن
magnetic tape sorting
U
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
index
U
اندکس فهرست نمودن
compass
U
مدارچیزی راکامل نمودن
anticlimaxes
U
بیان قهقرایی نمودن
receipt
U
اعلام وصول نمودن
credit insurance
U
بیمه نمودن اعتبار
frequency stabilization
U
پایدار نمودن فرکانس
commit
U
متعهدبانجام امری نمودن
bash
U
دست پاچه نمودن
committing
U
متعهدبانجام امری نمودن
hedges
U
کسب مصونیت نمودن
bashed
U
دست پاچه نمودن
commits
U
متعهدبانجام امری نمودن
hedged
U
کسب مصونیت نمودن
anticlimax
U
بیان قهقرایی نمودن
receipts
U
اعلام وصول نمودن
committed
U
متعهدبانجام امری نمودن
bashing
U
دست پاچه نمودن
bestialize
U
جانور خوی نمودن
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
hedge
U
کسب مصونیت نمودن
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
bashes
U
دست پاچه نمودن
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
brutalization
U
حیوان صفت نمودن
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
annihilate
U
از بین بردن خنثی نمودن
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
accentuates
U
اهمیت دادن برجسته نمودن
disinfest
U
حشرات موذی را دفع نمودن
suppliers rating
U
درجه بندی نمودن فروشنده ها
supplied
U
تامین موجودی عرضه نمودن
palpate
U
لمس کردن امتحان نمودن
brassage
U
هزینه مشکوک نمودن شمش
japanize
U
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
texture
U
دارای بافت ویژهای نمودن
depone
U
عزل نمودن گواهی دادن
textures
U
دارای بافت ویژهای نمودن
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
supplying
U
تامین موجودی عرضه نمودن
supply
U
تامین موجودی عرضه نمودن
alphanumeric sort
U
مرتب نمودن الفبا عددی
glamorization
U
پر زرق و برق و فریبا نمودن
instate
U
برقرار کردن منصوب نمودن
accentuating
U
اهمیت دادن برجسته نمودن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
Recent search history
Forum search
0
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com